سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاسی‌نوشت‌های یک دختر دانشجو

احمدی نژاد، مصدق دوم
در این مطلب میخواهم با نگاهی گذرا به دوران دکتر مصدق ضمن پاسخگویی به برخی شبهات وارده در مورد وی به بازخوانی برخی وقایع تاریخی و مقایسه ی تطبیقی با این دوره بپردازم. زمانی که در یکی از وبلاگ ها به کامنتی برخوردم که علت ناکامی مصدق را مردمی نبودن وی دانسته بود و از این رهگذر او را با اصلاح طلبان مقایسه کرده بود، عزم ام را جزم کردم تا با استناد به واقعیات پاسخ این ادعا را بدهم .
و البته احتمالا افراد زیادی چنین تصور می کنند که خاتمی و موسوی امروز، همان مصدق دیروزند.
من در این مطلب ضمن ارائه مستنداتی که خلاف این ادعا را ثابت می کند به اثبات ادعای خودم (نزدیکی مصدق و احمدی نژاد) می پردازم.
نظر عامه مردم این است که مصدق به واسطه همراهی با آیت الله کاشانی از حمایت بالای مردمی برخوردار بود و پس از بروز اختلافات میان این دو پشتوانه ملی خود را از دست داد یا این حمایت رو به ضعف گذاشت. غالبا این نظریه را در پاسخ اکثر معلمان و اساتید تاریخ به این سوال که ایا مصدق مقصر بود یا کاشانی می شود دریافت.
اما من در اینجا قصدم پاسخ به این سوال نیست چرا که من این سوال را از اساس اشتباه می دانم. چون در سقوط مصدق، کاشانی تنها عامل تاثیرگذار نبود، از برنامه های منسجم و دقیق طراحان کودتای 28 مرداد گرفته تا تحرکات احزاب مخالف مصدق مثل حزب زحمتکشان و سیاهنمایی روزنامه ها و مطبوعات زنجیره ای توده ای (چلنگر و بسوی اینده و باختر و آتش و ...) که علیه مصدق و در ناکارامد جلوه دادن دولت وی قلم می زدند و حتی فدائیان اسلام که به دلیل هوی امریکایی پسند بودن مصدق کمر به قتل وی بسته بودند همه و همه دست به دست یکدیگر دادند تا فضا را برای براندازی مصدق فراهم کنند.
ده ها روزنامه مصدق را نوکر امریکا می خواندند و روزنامه های توده ای که همیشه دم از کارگران و کشاورزان و مردم ضعیف و طبقه زحمتکش می زدند و برای منافع مردم بیچاره و مستمند ایران اشک می ریختند و جامه پاره می کردند و خون گریه می کردند و بنابر این مورد اعتماد زحمت کش ها بودند هزاران فحش و ناسزا و تهمت به مصدق می نوشتند و پیشنهاد می کردند و خبر می دادند که به زودی کشور ایران به صورت یک کشور کمونیستی منهای دین و منهای نماز و منهای آخوند و منهای پیشنماز و منهای گنبد و بارگاه و زیارتگاه روی کار خواهد آمد.
از وقتی مصدق آمده عده بیکارها زیاد شده، حقوق کارمندان اداره به موقع نمی رسد و مملکت دارد فلج می شود، آنطور که همه روزنامه ها و مجلات دارند می نویسند و فریاد می زنند.
بنابراین مردم هم با خودشان حساب کردند دیدند تا وقتی شاه {اصلاحات زمان ما} حکومت می کرد اینقدر روزنامه ها پر از فحش و بد بینی و کفر نبود پس هرچه هست زیر سر همین مصدق است.
غافل از اینکه سازمان فخیمه "سیا" {حلقه انحصار قدرت در زمان ما} به این روزنامه های به اصطلاح طرفدار کارگر دستور می دهد که وقتی شاه {یکی از حلقه های قدرت} بر سر کار است، آن ها همه کارها را خوب و مملکت را آرام و کارگر را در حال رفاه و ایران را جای امن و امان جلوه دهند، و همینکه یک نفر مصدق {احمدی نژاد} پیدا می شود که می خواهد کاری انجام دهد، این ها مثل شیاطین به سر و صدا بیفتند و کارگرها را تحریک به بیکاری کنند تا کارها بخوابد و فلج شود، و مردم را وعده به کمونیستی {براندازی نظام} بدهند تا مردم بفهمند که خطر جدی است و مملکت دارد هرج و مرج می شود.
اگر بخواهم یک نمونه از این روزنامه ها را در زمان فعلی نام ببرم با قاطعیت می گویم روزنامه "اعتماد". چون در چند مورد دم خروس اخبارش از وقایعی که با چشم خودم دیده ام در آمده.
این از جریان شناسی مطبوعات در زمان مصدق؛
برگردیم به عقب تر؛ سال های 1330 و 1331 و رابطه مجلس و مصدق
بعد از واقعه 14 آذر 1331 که دفتر روزنامه های کمونیستی به انتقام خون سرهنگ نوری شاد مورد حمله گروهی از قلدران جنوب شهر قرار می گیرد، نمایندگان مجلس و روزنامه های چپی مصدق را آماج توهین و حمله قرار میدهند و از او به قاتل یاد می کنند.
به گونه ای که در 19 آذر 1330 زمانی که مصدق قصد ایراد سخنرانی در مجلس را داشته، با اعتراض و قطع مکرر حرف هایش توسط نمایندگان مواجه می شود و در نهایت خطاب به نمایندگان می گوید:
من می روم بیرون از مجلس برای مردم سخنرانی می کنم
جمال امامی -یکی از نمایندگان- در واکنش به این سخن مصدق فریاد می زند: این نخست وزیر است یا
انقلابی یا هوچی؟! نخست وزیر این حرف را می زند که من می رم با مردم حرف می زنم؟ شما ورق بزنید اوراق دموکراسی دنیا را ببینید یک همچین غلطی یک نخست وزیری در عمرش کرده است؟ {شانتاژ نمایندگان اصلاح طلب و اخیرا اصولگرانماها در زمان ما }
یا پیراسته نماینده دیگر مجلس می گوید: ما باید امروز اعلام کنیم تا دنیا بداند که در حکومت مصدق امنیت نیست {دقیقا ادعای مخالفان احمدی نژاد}، قانون رعایت نشده {ایضا}، آزاد رعایت نشده {ایضا}، حقوق بشری رعایت نشده{ایضا}.
کارشکنی مجلس برای نخست وزیر البته مسبوق به سابقه بوده. در تاریخ 4 تیر مهرماه 1330 وقتی مصدق برای گزارش اقدامات خود در مورد نفت در مجلس حضور می یابد به دلیل عدم حضور اکثریت به میدان بهارستان رفته و نطق خود را در جمع مردم ایراد می کند و می گوید: هرجا مردمند مجلس همانجاست. و همین شاهد خوبی بر مدعای مردمی بودن مصدق است. {که البته از نظر مخالفان حتما به قانون شکنی تعبیر می شود!}
البته مردم هم متقابلا منش مصدق را لبیک می گویند و اوج ارادت خود را در  ماجرای 30 تیر 1331 برای بازگشت مجدد وی به نخست وزیری و برکناری قوام با تظاهرات سه روزه خود در خیابان ها و جانفشانی در مقابل حملات ارتش و شهربانی نشان می دهند.
اما جالب اینجاست که مصدق در بسیاری از ویژگی های شخصیتی با احمدی نژاد مشترک است. از جمله قاطعیت، جدیت، لجبازی، مبارزه با مفاسد اقتصادی و برقراری عدالت اجتماعی و ...
فردوست تعریف می کند که مصدق در کار دربار دخالت کامل می کرد و حتی هزینه آشپزخانه محمدرضا را تعیین می کرد. {از نظر مخالفان احمدی نژاد این عین دیکتاتوری است}.
مصدق به تمام افرادی که به دلایل مختلف از حسابداری وجه ماهیانه داده می شد، همه را بدون استثنا حذف کرد {مبارزه با فساد اقتصادی در دولت یار}
وقتی فردوست برای اخذ دکترای قضائی خود  باید به پاریس برود در فرودگاه متوجه می شود که به دستور مصدق ممنوع الخروج شده. درحالیکه این فرمان به تایید خود مصدق بوده. وزیر دفاع وقت موفق به اخذ مجوز از مصدق می شود. او در این باره می گوید:  مصدق لجباز است و می خواهد بفهماند که مسائل تاییدشده را هم می تواند دستور عدم اجرا بدهد... .
اما در آخر می خواهم مروری داشته باشم به مطالب تعدادی از روزنامه های دوران مصدق در روزهای 17 و 18 آذر یعنی پس از واقعه ی 14 اذر که مقایسه نوع اتهام زنی مطبوعات به مصدق با آنچه الان در مورد دکتر احمدی نژاد می بینیم خیلی جالب است
روزنامه بسوی اینده (آخرین نبرد) : ما فریاد تنفر و اعتراض خود را بر ضد رژیم آدم کشی دولت مصدق و مظالم پلیس قانون شکن او بلند می کنیم...
هفته نامه چلنگر: ننگ و ادبار بر مصدق پیر و کفتار خون اشام و دار و دسته ننگین او که مرتکب چهارده اذر شدند
روزنامه طلوع: مصدق السلطنه در سایه چماق و دیلم حکومت می کند- قیافه بدون ماسک مصدق السلطنه رسواترین قداره بند عوام فریب را تماشا کنید.
روزنامه وظیفه: دکتر مصدق تا از خون سیراب نشود به این صحنه ننگین و بازی احمقانه پایان نمی دهد
روزنامه داد: حکومت قلدر دکتر مصدق را مجلس شورای ملی باید سرنگون سازد...
به این ترتیب می بینیم که دولت مصدق در حالی محکوم به چنین اتهاماتی می شود که هیچ گونه دخالتی در ماجرای 14 آذر نداشته است. {مقایسه کنید اتهامات کهریزک و کوی دانشگاه را که به دولت نسبت داده می شود}.

**اینجا افراد زیادی می آیند و مدام از تاریخ مایه می گذارند و مادرانه توصیه می کنند که چشم و گوشم را باز کنم با این مدعیات که تاریخ تکرار می شود و تاریخ قضاوت خواهد کرد و ... کاملا مشخص است این افراد هیچ مطالعه ی تاریخی نداشته اند یا اگر هم داشته اند در مطالعه وقایع تاریخی خوب موشکافی نمی کنند وگرنه شاید در اعتماد به قضاوت های سطحی و آنچه می بینند و می شنوند، بیشتر احتیاط می کردند.

**من برای نوشتن این مطلب از چند کتاب کمک گرفتم و البته هنوز ته ذهنم نکات مهمی باقی مانده که برای جلوگیری از اطاله ی مطلب مجبورم به همین مقدار اکتفا کنم و شاید در کامنت ها مابقی ذهنم را تخلیه کردم. چکش کاری مطلب را هم به کامنت دوستان واگذار می کنم.

**هنوز پاسخ بعضی از کامنت های پست قبلی را ندادم البته فکر میکنم این پست پاسخگوی تمام این کامنت ها باشد و خلا پاسخگویی مرا پر کند.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در یکشنبه 88/6/29ساعت 12:17 صبح توسط شیدا جاوید
    نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دشمن همین نزدیکیهاست نه در آن سوی مرزها
    آدرس وبلاگ
    دهن کجی مردم به سروش و سرگردانی روح پویر
    بزرگترین اشتباه تاریخی اصلاح طلبان
    پاسخ به ادعای مردمی نبودن مصدق