سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاسی‌نوشت‌های یک دختر دانشجو

برخلاف تصور عامه ی مردم که چالش میان اصلاح طلبان و دکتر احمدی نژاد را مربوط به زمان ورود وی به عرصه انتخابات می دانند، این چالش به قبل از این زمان بر می گردد.
نمونه ی عینی این ادعا، مصوبه ی هیئت دولت اصلاحات برای عدم حضور شهردار در جلسات هیات دولت بود که پس از شهردار شدن احمدی نژاد صورت گرفت.
در حالیکه قبل از وی، همه ی شهرداران تهران در این جلسات شرکت می کردند و حتی در ماجرای محاکمه شهردار اسبق تهران (کرباسچی) حدود 5 ساعت از وقت هیات دولت به بررسی این مساله اختصاص یافت.
پس از کاندیداتوری احمدی نژاد در انتخابات نهم ریاست جمهوری، خاتمی در اولین موضع گیری خود علیه وی به بهانه ی 20 دقیقه تاخیر به دلیل ترافیک سنگین تهران، در جمع دانشگاهیان، در تالار علامه امینی دانشگاه تهران، مدیریت شهری را زیر سوال برد. پس از این موضع گیری، احمدی نژاد به عنوان شهردار تهران در پاسخ، سخنانی را بیان کرد که اصلاح طلبان را چون سپند بر آتش بی تاب کرد.
از جمله محسن آرمین، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در حرکتی دور از نزاکت اعلام کرد: "امیدوارم احمدی نژاد از کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری منصرف نشود، به میدان بیاید تا بعد از انتخابات قانع شود که اندازه ی وزنش صحبت کند و نه بیشتر...اصلا ارزش ندارد در مورد اظهارات احمدی نژاد صحبتی شود، اگر آدم مهمی بود در مورد اظهاراتش، اظهار نظر می کردم." {باید پرسید چرا آقای آرمین پس از آنکه اهمیت احمدی نژاد با آرای مردم برایش ثابت شد دیگر در مورد او اظهار نظر نکرد؟!}
اما پس از آنکه معلوم شد، احمدی نژاد به دور دوم راه یافته، در پیکاری نابرابر، جنگ تمام احزاب علیه وی سامان گرفت.
اشتباه تاریخی اصلاح طلبان که شاید جبران آن تنها با یک بازسازی تشکیلاتی و فکری امکان پذیر باشد،
حمایت همه جانبه از هاشمی رفسنجانی بود که تا آن زمان، او را به بدترین شیوه ها نقد و تخریب کرده بودند. جریان روشنفکری در مرحله دوم انتخابات نهم، شرایط پیش آمده را مشابه انتخابات سال 1381 فرانسه پنداشت که در آن از میان سه رقیب: لیونل ژوسپن سوسیالیست، ژاک شیراک میانه رو و ژان ماری لوپن رادیکال، نامزد جناح چپ (ژوسپن( در مرحله اول از صحنه انتخابات حذف شد و در مرحله دوم،
جامعه ی فرانسه در برابر دو گزینه ی راستگرا قرار گرفت و فرانسویان با 82/5 درصد رای، ژاک شیراک میانه رو را بر ژان ماری لوپن تندرو ترجیح داد تا به گفته ی روشنفکران وطنی از مرگ جمهوری فرانسه جلوگیری کنند.
جریان روشنفکری در ایران، با عدم درک شرایط و مطالبات واقعی مردم، به خیال خود با حمایت از هاشمی رفسنجانی درصدد حذف احمدی نژاد رادیکال برآمد و به این ترتیب میان توده مردم و طبقه روشنفکر شکاف عمیقی پدید آمد.
حمایت جریان روشنفکری از هاشمی از دو جهت اشتباه بود و شاید بتوان شکست اصلاح طلبان در این دوره را نیز از تبعات همین اشتباه دانست.
1- در صورت پیروزی احمدی نژاد، این حمایت به جدایی جریان روشنفکری از توده مردم و مطالبات آنان، منتهی می شد، که چنین شد.
2- در صورت پیروزی هاشمی رفسنجانی، باز هم جریان روشنفکری دچار زیان می شد، زیرا این طبقه همواره از موضع نقد قدرت سخن گفته حال با حمایت از هاشمی رفسنجانی عملا در موضع تدافعی قرار می گرفت و برای دفاع از موضع گیری خود در دوران انتخابات یا می بایست تایید کننده ی عملکرد دولت وی باشد یا تا مدت ها در قبال آن سکوت اختیار کند که در هر دو صورت، به نفع کشور و جریان روشن فکری نبود.
البته در کنار این اشتباه، ضعف های بنیادین دیگری هم متوجه جریان روشنفکری در ایران بوده است. که نداشتن یک تئوری نظری قوی و در نتیجه عدم شجاعت عملی مهمترین شان است. 
یا شعارهای مبهمی که توسط این جریان در جامعه مطرح میشد. مثل شعار جامعه ی مدنی که به خاطر غریب بودن این مفهوم در ان زمان مقالات پرشماری در باب تحلیل و تشریح ان نوشته شد. اما به ناگاه اقای خاتمی چنین بیان نمود که منظورش از جامعه ی مدنی، "مدینه النبی" بوده است!     

**در رابطه با بازداشت های سران و طراحان اغتشاشات اخیر و اعترافات آن ها، اگرچه عده ی زیادی با احساسی کردن موضوع سعی در غیر انسانی و غیر اخلاقی نشان دادن آن داشته و دارند و از جمله با تشبیه این دادگاه ها به دادگاه های زمان استالین، در انحراف اذهان عمومی و حتی برانگیختن آن ها می کوشند اما من اینجا می خواهم با استفاده از شیوه ی دیالکتیک -که خلع سلاح مخالف با سلاح خودش-است، به این مخالفت ها پاسخ دهم.
طبق آنچه دکتر سروش در ناکارامد بودن حکومت دینی بیان می دارد، بشر امروز بشری است حقوق مدار و چون حکومت دینی تکلیف مدار است و در آن "تکلیف" بر حق "تقدم" دارد پس چنین حکومتی محکوم به سقوط است.
طبق عقیده ی دکتر سروش، دکتر احمدی نژاد و سایر کسانی که بی جهت در مظان توهین و تخریب قرار گرفته اند لازم است برای اعاده ی حقوق خود بی هیچ توجهی به تکلیف شرعی و دینی خود مبنی بر رافت و مدارای اسلامی، خواهان مجازات قاطع و بدون اغماض با متهمین شوند.
من فکر می کنم علیرغم این نظریه ی سروش، اصلاح طلبان بیشترین سود را از تکلیف مداری حکومت جسته اند چرا که تا به حال عمده ی کارشکنی ها و بی عدالتی ها و اخلال گری ها و تخریب ها و توهین ها و آشوب طلبی ها و نقض قوانین از سوی این جریان صورت گرفته که اگر قرار بود به تعبیر سروش یک حکومت حق مدار -و نه تکلیف مدار- با آن ها برخورد کند قطعا موجودیت آن ها با خطر زوال مواجه می شد، حال آنکه اهتمام حکومت ما به رعایت تکلیف و برخورد مسامحه و مساهله آمیز با متهمان، بیشترین حاشیه امن را برای آنها فراهم ساخته است.
پس دوستان اصلاح طلب، اگر حقیقتا برای آرای دکتر سروش ارزش قائل اند، باید با موضوع برخورد قانونی با آیت الله صانعی، شیخ مهدی کروبی، مهندس موسوی و سایر اهانت کنندگان و اخلاگران در نظم و آرامش عمومی کاملا دموکراتیک و عقلانی برخورد نمایند.

**به اعتقاد من نامه ی دکتر سروش -که اخیرا خطاب به امام خامنه ای منتشر شده-، یک فراخوان عمومی و غیر رسمی است به تمام مخالفان نظام برای حضور اعتراض آمیز در راهپیمایی روز قدس و در واقع آخرین تیر جریان روشنفکری است برای تحقق آنچه خود "زوال استبداد دینی" خوانده اند.

** من بهترین شکل حضور در راهیپیمایی روز قدس را بستن مچ بند سه رنگ پرچم کشور به دست راست و بستن مچ بند سبز به دست چپ می دانم اینطور، هم اتحاد خود را به رخ تمام بدخواهان می کشیم و هم به حکومت و شخص رئیس جمهور می فهمانیم که باید در اجرای امور به مطالبات تمام اقشار توجه داشته باشند. اما افسوس که همیشه یاد گرفته ایم دشوارترین و بدترین راه را برای تحقق مطالباتمان انتخاب کنیم. راهی که شاید به ترکستان رود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مطلب، در روزنامه ی "وطن امروز" به چاپ رسید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به دلیل تداوم مشکلات حاد بلاگفا که اصلاح شدنی هم نبود، سه طلاقه اش کردم!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در یکشنبه 88/6/29ساعت 12:26 صبح توسط شیدا جاوید
    نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دشمن همین نزدیکیهاست نه در آن سوی مرزها
    آدرس وبلاگ
    دهن کجی مردم به سروش و سرگردانی روح پویر
    بزرگترین اشتباه تاریخی اصلاح طلبان
    پاسخ به ادعای مردمی نبودن مصدق